معنی بازیگر فقید شمعی در باد

لغت نامه دهخدا

شمعی

شمعی. [ش َ م َ / ش َ] (اِخ) نام چند تن از محدثان، از آن جمله است: عثمان بن محمدبن جبرئیل شمعی، محمدبن برکت شمعی و احمدبن محمود شمعی. (منتهی الارب).

شمعی. [ش َ] (ص نسبی) منسوب به شمع. (ناظم الاطباء). || قسمی رنگ و آن سبز تیره است. (یادداشت مؤلف). رنگی است سبز مایل به سیاهی و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته که آن را در عرف هند مونگیه گویند. (آنندراج).
- لباس شمعی (شمعی لباس)، جامه ای که سبز تیره باشد:
تنم ز آتش می خواست جامه درپوشد
لباس شمعی را از دکان شمع گرفت.
حکیم زلالی (از آنندراج).
عاشق کسی بود که برآید به رنگ دوست
شمعی لباس در بر پروانه ٔ من است.
سالک یزدی (از آنندراج).
|| مروارید که رنگ او میانه ٔ زردی و سبزی بود و شفاف نباشد. (جواهرنامه). || (حامص) شمع بودن. شمعصفتی:
من آن خاکم که مغزم دانه ٔ توست
بدین شمعی دلم پروانه ٔ توست.
نظامی.

شمعی. [ش َ] (اِخ) تخلص شاعری است باستانی و یک بار به بیت ذیل از او در لغت نامه ٔ اسدی استشهاد شده است:
چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند
بکوشان پیل و کرگندن بجوشان شیر و اژدرها.
(یادداشت مؤلف).

شمعی. [ش َ] (اِخ) عبداﷲبن عباس جبرئیل. از محدثان است. (منتهی الارب). عبداﷲبن عباس... وراق شمعی از راویان است و از علی بن حرب روایت دارد و دارقطنی وابن شاهین و جز آن دو از وی روایت کرده اند. مرگ او به سال 326 هَ. ق. اتفاق افتاد. (از لباب الانساب).

شمعی. [ش َ] (اِخ) شاعر و ادیب ترک و او غیر شارح مثنوی است. وی را دیوانی است به ترکی و وفات او در سال 926 هَ. ق. بوده است. (یادداشت مؤلف).

شمعی. [ش َ] (اِخ) شاعر ترک. متوفا به سال یکهزار هجری و او تعداد بسیاری از متون فارسی را به ترکی ترجمه و شرح کرده که از آن جمله است: 1-دیوان حافظ. 2- بوستان سعدی. 3- تحفهالاحرار جامی. 4- پندنامه ٔ عطار به ترکی موسوم به سعادتنامه. 5- مثنوی مولوی در شش جلد. 6- منطق الطیر عطار. 7- مخزن الاسرار نظامی گنجوی. 8- گلستان سعدی. (یادداشت مؤلف).


شمعی رنگ

شمعی رنگ. [ش َ رَ] (ص مرکب) هر چیز که به رنگ شعله باشد. (ناظم الاطباء). || رنگ شمعی که سبز تیره است. رجوع به شمعی شود.


فقید

فقید. [ف َ] (ع ص) گم کرده شده. مات غیر فقید و لاحمید؛ یعنی بمرد و کسی پروای آن نکرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در تداول امروز، برای مرده ای که بخواهند از او به احترام یاد کنند به کار برند. (یادداشت مؤلف).
- فقیدالمثل، بی مثل وعدیم النظیر. (غیاث) (آنندراج).

معادل ابجد

بازیگر فقید شمعی در باد

1065

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری